BBCPersian.com
  •    راهنما
تاجيکستان
پشتو
عربی
آذری
روسی
اردو
 
صدای شما
به روز شده: 12:44 گرينويچ - دوشنبه 28 نوامبر 2005
 
اين صفحه را برای دوستان خود بفرستيد صفحه بدون عکس
چرا دانشجویان ایرانی به وطن باز نمی گردند؟
 
فرار نخبگان
رئيس انجمن نخبگان ايران می گويد: ايران پنجمين کشوری است که دچار پديده فرار نخبگان است
بخش عمده ای از خيل ايرانيانی که همه ساله به کشورهای غربی مهاجرت می کنند را دانش آموختگان و کارشناسان رشته های مختلف علمی- تخصصی تشکيل می دهند. آمار مختلفی که در زمينه پديده فرار مغزها از کشورهای جهان سوم منتشر شده نشان می دهد ايران يکی از بالاترين درصدهای مهاجرت تحصيل کردگان به خارج کشور را داراست.

خبرگزاری کار ايران، ايلنا، به نقل از علی آسمند معاون علمی سازمان بسيج دانشجويی ايران گزارش داده است که از هر ۹۶ دانشجوی اعزامی به خارج از کشور تنها دو نفر به کشور باز می گردند و ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموز منتخب برای شرکت در المپيادهای علمی جهانی نيز در حال حاضر در دانشگاههای آمريکا تحصيل می کنند.

آقای آسمند که در يک نشست مطبوعاتی سخن می گفت افزود: "مشکل اصلی نخبگان در ايران فراتر از نياز مالی است و در واقع مشکل اصلی آنها، عدم درک آنان توسط جامعه است." با اين حال وی گفت آمار فرار مغزها که در گذشته به دلايلی از جمله جنگ زياد بوده اکنون کاهش يافته است.

مهدی سيدمير رئيس انجمن نخبگان ايران نيز طی اظهاراتی در همين نشست مطبوعاتی گفت: "بر اساس آمار، ايران پنجمين کشوری است که دچار پديده فرار نخبگان است." وی يکی از دلايل مهاجرت نخبگان به خارج از کشور را تفاوت استانداردهای زندگی در جوامع داخل و خارج از کشور دانست و گفت: مشکل اصلی ايران در اين زمينه، مشکلی فرهنگی است زيرا به گفته وی هنوز در ايران فضا سازی فرهنگی برای بهره برداری از اين نخبگان صورت نگرفته است.

نظرات شما

يکی از مهمترين دلايلی که باعث مهاجرت جوانان بخصوص قشر تحصيلکرده و نخبگان عدم وجود شغل مناسب با تحصيل است. مثلا من در يک نهاد بزرگ کار ميکنم ولی در اينجا منشی ما ليسانس تغذيه است، و تايپيست ليسانس روابط عمومی دارد. دفتردار ليسانس گرافيک، فوق ليسانس شيمی نامه های اداری را اديت ميکند و خلاصه خودتان از اين مقوله دريابيد. دريا - تهران

من دانشجوی کامپيوتر هستم و از وقتی آمدم کانادا بيشتر به نواقص آموزشی در ايران پی بردم. در ايران يک درس در اينجا طی چهار درس ارائه ميشود که نتيجه آن يادگيری بهتر است. در ايران ابتدای هر ترم پروژه هايی بسيار سنگين به ما ارائه ميشد که خيلی فراتر از مطالب درسی بود. اساتيد بر اين باور هستند که پروژه های سنگين شان درس را حفظ ميکند. از طرفی چون تعداد دانشجويان بسيار زياد بود، بسياری از ما هفته دوم يا سوم ترم مهلت ارائه پروژه ايی داشتيم که هيچ از آن نميدانستيم. بگذريم که اگر ترم تمام هم ميشد قادر به حل آن نبوديم. در عين حال مجبور هستيم دروسی مانند معارف، عربی و ... را بگذرانيم که آن هم مقوله ايی جداست. من طی آن سالها به اين نتيجه رسيده ام که در کانادا پروژه ايی تعريف ميشود که ۱ هفته وقت لازم دارد و دانشجويان ۲ هفته زمان دارند حال آنکه در ايران پروژه ايی تعريف ميشود که ۲ هفته وقت لازم دارد و دانشجويان ۱ هفته زمان دارند. نتيجه ميشود تند تند و بدون يادگيری کار کردن در ايران و بر عکس، از روی صبر و حوصله و توام با يادگير در اينجا. حال قضاوت به عهده شما. سهام - کانادا

من يک دانشجوی کامپيوتر بودم که وقتی به دانشگاه وارد شدم، افکار زيادی برای آينده خود داشتم و به جرات می توانم بگويم که در بين هم دوره ای های خودم بيشتر از همه دنبال کارهای جديد بودم. ولی چه فايده بعد از ۴ - ۵ بار بدو بدو های مرسوم اداری ايران، به اين نتيجه رسيدم که بعضی افراد مدير، نه به کشور، نه به جامعه، بلکه فقط به ميز و عنوان خود و شهرتی که لياقت آنرا ندارند، هستند. ولی اکنون فکر می کنم هدف خدمت به ملکت بود. حال که مملکت خود پس می زند، انسان های ديگر را بايد دريابيم! فراهانی - تهران

عدم استفاده از تخصص افراد و ارجح دانستن رابطه ها بر دانش اشخاص به نظر من يکی از دلايلی هست که دانش آموختن به امری بدل شود که ارزش اجتماعی و اقتصادی چندانی در ايران ندارد. علاوه بر اين طرز نگرش دولت ايران نسبت به افرادی که ايران را برای تحصيل ترک می کنند در مجموع منفی می باشد. و هيچ برنامه ای برای جذب اين قشر جامعه که خود آنها و دانش آنها سرمايه ملی محسوب می گردد و بايد در راه خدمت به ملت ايران استفاده گردد، موجود نمی باشد. حسن - هلند

به نظر من عدم تمايل دانش آموختگان خارج از کشور برای بازگشت به وطن، نبود امنيت شغلی، نبود امنيت اجتماعی و نبود امکانات پژوهشی قابل قبول حتی در دانشگاههای طراز اول کشور است. بعنوان مثال، بنده که دانشجوی ترم آخر فوق ليسانس مهندسی معدن در ايران هستم، نسبت به آينده شغلی و پژوهشی در ايران کاملا نااميد هستم و تمام سعی و تلاش من اخذ پذيرش از يک دانشگاه خارجی است که اگر موفق به انجام اين مهم بشوم حتما به خيل عظيم دانشجويانی که به وطن بازنگشتند می پيوندم. به هر حال در جامعه ای که با دلالی می توان به اندازه حقوق سه دانشمند ايرانی پول کسب کرد، ديگر انگيزه ای برای ماندن نمی ماند. خلايق هرچه لايق! بابک - تهران

بنده يکسال پيش با شوق و ذوق به ايران بازگشتم تا بعنوان آکادميست در يکی از دانشگاهها شروع بکار کنم، که کردم. اما اکنون پشيمان هستم و بدنبال فرصتی برای خروج هستم. صرفنظر از مسائل مالی که کم اهميت نيز نيستند، فضای کار و تحقيق در دانشگاهها بسيار محدود و اکنده از حسادت و فرصت طلبی است. همه بدنبال کسب درآمد بيشتر هستند و اکثريت دانشجويان نيز به تاسی از جامعه و استادانشان بدون شوق يادگيری بدنبال کسب سريعتر و آسانتر مدرک خود هستند. کيفيت و تحقيقات واقعی جای خود را به ظاهرسازی های علمی داده است. چاپ مقاله ارزش است و نه محتويات آن. حق التدريس ارزش است و نه کيفيت تدريس. در اين فضا به کدامين دلخوشی بايد ماند؟ اين وضع دانشگاه است و وضع جامعه از آنهم بدتر. در اين يکساله هرکسی بمن رسيده است قصدش يا کلاهبرداری بوده است و يا تحقير. ميخواهی خانه بخری بايد مواظب کلاهبردارها باشی. ماشين خريدن که در خارج با آسانی آب خوردن بود در اينجا عذاب اليم است. وضع مدرسه بچه ات افتضاح است. ترافيک و آلودگی هوا که نگو و نپرس. حالا کسی از من بپرسد که چرا بايد ماند؟ امير - اصفهان

تا چند سال پيش قصد داشتم هر طور شده به ايران برگردم. مشوق من نيز يکی از سردبيران يک نشريه کامپيوتری بود. وی مقالات با ارزشی نيز در زمينه فرار مغزها می نوشت و همگان را تشويق به بازگشت ميکرد. دو سال پيش که به ايران رفتم ديدم او نيز ايران را ترک کرده. در ايميلی که بعدها از او گرفتم نوشته بود: ديگر خسته شدم. امين - کلن / آلمان

همه چيز خسته کننده شده. زمانی که تو دانشگاه، ميدان های شهر و ... قدم ميزنی قيمت اساتيد را برای کلاس های آمادگی کنکور کارشناسی و کارشناسی ارشد می بينی و وقتی سر کلاس خستگی استاد را که شايد از مدود اساتيدی باشد که واقعا قصد آگاهی دادن باشد و صحبتش را کوتاه کرده باشند دانشجويان بی انگيزه و ... انتظار ديگری نداريم من دوست دارم برای ادامه تحصيل از ايران بروم و بعد از اتمام درسم برگردم و با دست پر مقاومت کنم. نيلوفر - تهران

چند سال پيش به يکی از کارگردانهای معروف ايران زمين برای ساخت فيلمش مجوز نميدادند و فکر می کردند او هم زير فشار آنها شانه خالی می کند وبرای ساخت فيلمش عازم خارج از کشور می شود. اما می دانيد او در مقابل چه گفت؟ " تا لب مرز می روم و آنجا سرم را زمين می گذارم ودر ايرانم می ميرم ولی داغ خارج رفتنم را به دلتان می گذارم." نظر شما چيست؟ احسان - تهران

سوال من از مسولين اين است که در مملکت ما آيا قشر متخصص و فرهيخته مهم است يا قشر تجار و بازاری؟ در روزگاری که در ايران با حداقل توجه به مسايل علمی روز دنيا و اندکی سرمايه گذاری می توان بسياری از مشکلات جامعه را حل کرد. چرا توجهی به اين مهم نمی شود؟ پر واضح است که آقايان يا نمی دانند که ارزش متخصصين در جهان امروز چقدر است و يا اينکه از اين بيشتر نمی دانند و يا اينکه از حضور اين قشر در جامعه ترس دارند. نهايت اينکه در ايران جايی برای جذب اين قشر مهم وجود ندارد چرا که اين کشتی مدت زيادی است به امان خدا در حال حرکت است و بس. م. ن- سِدنی - استراليا

من خودم يکی از دارندگان مدال طلا در المپيادهای علمی هستم که به تازگی برای ادامه تحصيل از کشور خارج شدم. دلايل زيادی برای اينکه نخواستم در ايران ادامه تحصيل بدهم وجود دارد که در اين چند جمله شايد نتوان حلاصه کرد. به هر حال دلايل اصلی مهاجرت نخبگان (حداقل برای خودم) به اين صورت بوده: ۱.عدم حمايت و بها دادن به فعاليتهای علمی, پژوهشی و ... نخبگان ۲. نبود امکانات مناسب در دانشگاهها در ايران برای ادامه تحصيل (نبود آزمايشگاههای مجهز, نبود کتابخانه مجهز, اينترنت نامناسب و ... حتی در بهترين دانشگاه کشور که دانشگاه صنعتی شريف می باشد.) البته اينها دلايل اصلی خروج از کشور بودند. دلايل بسيار ديگری وجود دارد که در اين صفحه نمی گنجد. به هر حال, هدف خود من پس از تمام شدن تحصيل, بازگشت به کشور است. لذا خروج اکثر اين افراد را نمی توان مهاجرت قطعی تلقی کرد. هر چند که حمايت از اين افراد پس از بازگشت به کشور و پس از پايان تحصيلات در هاله ای از ابهام قرار دارد. در يکی دو سال اخير هم کارهايی برای حمايت از نخبگان انجام شده است. مثلا طرحهايی برای داشتن فرآيند استخدام مجزا, داشتن مزايای بيشتر در صورت استخدام در دست اقدام بوده که از به قانون در آمدن آنها خبر ندارم و تا جايی که می دانم چندان کافی نبود و فکر نمی کنم هيچ المپيادی از آن استفاده کند. يکی از اشکالاتی که در ايران وجود دارد عدم حمايت از المپياديها می باشد. مثلا حمايتهای بسياری از فعاليتهای ورزشی ميشود و کسانی که در اين مسابقات رتبه می آورند جوايزی تعلق می گيرد ولی چنين حمايتهايی حتی در حد جزيی برای فعاليتهای علمی وجود ندارد. برای مثال چرا به کسی که در بهترين دانشگاه کشور تحصيل می کند يک لپ تاپ تعلق نمی گيرد. برای اينکه فشار مالی نيز بر دولت نباشد می توان مبلغ آنرا حتی پس از فراغت از تحصيل از آنان مطالبه کرد ولی حتی چنين چيزی نيز در ايران وجود ندارد. به هر حال به نظر من اين مهاجرتها فعلا مقطعی هست. ولی اگر مهاجرتهای قطعی نخبگان شکل بگيرد کشور دچار مشکلات جدی خواهد شد. و بايد برای بازگشت و جذب آنها فکری اساسی کرد. محمد نجم زاده

من يکی اگه جای هر کدوم از اين دانشجوها بودم اصلا تو ايران نميموندم . آخه مگه عقلم کمه که با اين استعدادی که دارم توی ايران بمونم که هم زندگی خودم نابود بشه و هم استعداد حروم يشه و هم از دنيا عقب بمونم ؟ به نظر من با اين وضعی که مملکت ما داره بهترين کار اينه که بزنيم از اين ممکلت بريم بيرون . منتهی چيزی که هست اينه که وقتی از اين مملکت رفتيم يه کشور ديگه معلوم نيست وضعمون از اينی که اينجا هست بهتر بشه . البته اونم بر ميگرده به بی برنامگی ما ايرانيها که يه نمونشم اين انتخاب وزير نفته . حالا ديگه خودتون فکرشو بکنين ! ما چه وضعی داريم . آخه من ميخوام بدونم توی مملکتی که بعد از ۱۵ - 16سال درس خوندن تازه ميفهمی اين همه درسی که خوندی همش بيخود بوده و نميتونی باهاش کار دلخواهتو پبدا کنی ارزش موندن رو داره ؟ مصطفی - شيراز

بهتر بود می پرسيديد: چرا دانشجويان ايرانی به وطن بازگردند؟ با وجود آنکه من به عنوان يک ايرانی نسبت به وطن و کشورم وفادارم و به آن عشق می ورزم، اما وقتی نگاهی به وضعيت فعلی سياست، اقتصاد و اجتماع ايران در حال حاضر و تا چند سال آينده می اندازم، چيزی جز نااميدی و ياس نمی بينم. هر چند به اعتقاد من کشور ايران در يک گذر تاريخی از مرحله عدم شعور و درک سياسی به سمت ايجاد درک و شعور سياسی است، و به آينده دور آن بسيار اميدوارم، اما وقتی به ميان نخبگان و فرهيختگان ميرم که خود نيز يکی از آنان هستم موجی از نااميدی نسبت به آينده نزديک ايران را در آنها ميبينم که انگيزه تلاش و زندگی در اين کشور را از آنان ميگيرد. يک تحصيلکرده فرهيخته نياز به وجود بستر لازم برای بالندگی دارد محيطی که بدور از دغدغه های مادی و فشارهای سياسی اجتماعی به او اجازه رشد و حرکت بدهد. او ميخواهد به او اجازه دهند از آنچه در توان دارد به نحو درست استفاده کند و در ازای آن زندگی آرام و راحتی داشته باشد. او ميخواهد مفيد باشد و برای مفيد بودن بايد به او آزادی عمل داد و .... آيا وضعيت فعلی ايران چنين امکانی را برای فرهيختگانش فراهم ميکند؟ عليرضا- شيراز

بحث نخبگان و فرار مغزها يکی از بحثهای تکراری روز شده است. در مملکتی که بيسواد در آن هم درآمد بيشتری دارد و هم به او ارزش اجتماعی بيشتری داده ميشود و سمتهای مهم مملکتی به آنها سپرده ميشود چه انتظاری بيش از اين می توان داشت. کداميک از مديران فعلی جمهوری اسلامی شاگرد اول يا المپيادی می باشند. در کدام سازمان به کسی که باهوش تر است حقوق و امکانات بيشتر می دهند. هر کس چاپلوس تر باشد و رابطه بهتری با انجمن اسلامی و بسيج و امام جماعت داشته باشد زودتر به سمت معاونت و مديريت می رسد. بحث تنها حقوق نيست اهميت داشتن است که متاسفانه برای تحصيلات و هوش و نوآوری افراد کسی ارزشی قايل نيست . بهروز ر.- تهران

غير از وجود فرصتهای فراوان علمی و مسائلی چون رفاه و آزادی، درک دنيای ديگر و آشنايی با زندگی و اجتماع ديگر باعث می شود تا مخصوصا آنهايی که تجربه زندگی در خارج از دنيای اطراف خود را ندارند به بازسازی پنداشته ها و دريافتهای خود از زندگی بپردازد. فضای بسته ايران و معرفی نادرست جهان بيرون مهمترين عاملی است که دايره حقيقت را برای ايرانی محدود کرده و او هم از محدوديت برای رسيدن به حقيقت بيزار است علی - فرانسه

من از جمله دانشجويانی هستم که به ايران باز نگشتند. البته همه ديون مالی خويش را به دولت پرداخته ام. مهمترين علت بازنگشتنم ميل به زندگی در يک جامعه باز و آزاد بود، جايی که بتوان فارغ از بايد ها و نبايد های اجتماعی و مذهبی و سياسی مرسوم در ايران به آنچه دوست دارم يعنی تحقيق و پژوهش پرداخت. حسن

در کشور ما واقعا مشکلات اساسی در اين زمينه وجود دارد باور کنيد محيطهای علمی ما به يک تغيير درست نيازمند است. به طور مثال دوست من يک نخبه در رياضی است و دانشجوی رياضی است اما اصلا حمايت نميشود. در حال حاضر چندايميل برای چند دانشگاه و استاد معتبر ايرانی توی ايران داده اما هيچ کدام جواب ندادند. اما به محض اينکه به چند دانشگاه امريکايی واروپايی ايميل زد و طرحهای خودرامطرح کرد هر کدام در عرض ۱ هفته به او جواب دادند وشرايط ادامه تحصيل وپذيرش را به او گفتند اصلا توی دانشگاهای جمهوری اسلامی معلومات مهم نيست فقط بسيجی بودن مهم است. يک جوان پسر بعد از ليسانس يا فوق ليسانس گرفتن بايد برود خدمت وظيفه و دو سال از بهترين سالهای زندگی را بدون هیچ سودی بگذراند. توی اين دو سال چه کارها که نميتواند بکند وچقدر ميتواند روی رشته اش کار کند.حالا اروپا و امريکا چه خوب چه بد.آيا از بازارکار اشفته ايران بدتر هستند؟ آيا شما هم وقتی آينده تان در جايی مبهم باشد به فکر چاره انديشی نميافتيد؟ مگر اگر کسی در کشور خودش عزت وکار وزندگی داشته باشد ديوانه است برود غربت و انجا زندگی کند؟ مهدی - شيراز

خوب معلومه در جامعه ای مثل ايران که هيچ اهميتی به جز سياست بازی نميدهند من هم باشم اين کار را خواهم کرد. الان در ايران امکانات برای نخبگان به هيچ وجه مناسب نيست. هر دانشجويی که پيشرفت قابل ملاحظه ای در علمش ببيند سعی ميکند به جامعه ای پناه برد که در آن اين استعداد های او قابل گسترش و قابل استفاده باشه. احمد - تهران

متاسفانه خود من هم به اين نتيجه رسيده ام که ماندن در ايران برايم اصلا درست نيست. جدای از عدم درک در داخل کشور مسائل مختلف سياسی و فرهنگی تعمدا روی زندگی عده خاصی از قشر جوان ما که الزاما دانشجوی دانشگاه شريف يا تهران نيستند ولی سطح آگاهی های بسيار بالاتری دارند تاثير گذاشته. به نوعی انتخاب بين ايران و خارج از ايران (حتی کشورهايی مثل هندوستان و مالزی) انتخاب بين موفقيت و پسرفت است و هيچ کسی در اين مرحله به مسائل مالی نگاه نمی کند. حداقل به عنوان کسی که تخصصم در زمينه طراحی سيستمهای نرم افزاری است حس می کنم هيچ امکانی (مالی، ابزاری ، فرهنگی و سياسی) در کشور برای تخصص من فراهم نشده و حتی نمی توانم در حوزه تخصصی خودم به حقم برسم پس ترجيح می دهم به جايی بروم که برای نوع فکر، علم و تلاش من ارزش قائل باشند نه پول و مدرک من. کيوان نيری - تهران

نه تنها نخبگان بلکه مردم عادی نيز از زندگی در کشوری دارای حکومت ايدئولوژيک خسته شده اند چون در اين نوع حکومتها همه چيز فدای حفظ نظام حتی بر ضد حق آزادی مردم از جمله نخبگان می شود ونکته ديگر در رابطه با نگرش جهانيان به مردم ايران به عنوان تروريست می باشد واين به دليل حمايت رژيم مذهبی از گروههای تندرو در ساير کشورهاست. محسن - سنندج

به نظر بنده دلايل متفاوتی برای مهاجرت نخبگان وجود دارد. به عنوان مثال می توان به عقب ماندگی ايران در زمينه های علمی و صنعتی - محدوديت آزادی بيان - اقتصاد ناپايدار - کمبود امنيت فردی و اجتماعی - عدم ارتباط آزاد با ساير کشورهای جهان - نگاه منفی به روشنفکران و حاميان روشنفکری - خصومت با دگرانديشان و امثال آن اشاره نمود. در اينکه امکان پيشرفت اقتصادی برای نخبگان خارج از مرزهای ايران وجود دارد يا خير بايد عرض کنم که معمولا اين افراد فرای تصور خود پيشرفت می کنند. علی الخصوص آن دسته از افراد که به آمريکا و يا کانادا مهاجرت کرده اند اغلب از وضع مالی بسيار خوب و امنيت خاطری بهره می برند که به هيچ روی با وضعيت موجود در ايران قابل قياس نيست. افشين - ونکوور

به نظر من اين قضيه ضرر جبران ناپذيری را به کشور تحميل ميکنه اگر هم دنبال راه حلی می گرديم اولين و مهمترينش ايجاد امنيت فرهنگی و مالی و برای اين افراد است. بهروز - مشهد

جوان ايرانی مهتاج به امنيت است و تنها به مسايل مالی توجه ندارد. زيرا در خارج از ايران با تلاشی بيش از وطن خود به رفاه می رسد او رفاه اجتماعی می خواهد او آزادی را حس کردنی می خواهد و او باور شدن و توانستن می خواهد نه شعارهای رنگين. جنيدی - تهران

به نظر من که در دانشگاه مک گيل در کانادا و در دانشگاه تهران تحصيل کرده ام و هر دو راديده ام امکانات بسيار وسيع در خارج از کشور و فضای آزاد و فرهنگ بالاتر مردم بزرگترين عوامل بازنگشتن مغزها است و از طرفی يک دانشمند ايرانی در آمريکا آيا در آنجا به جهان علم خدمت بيشتری ميکند و يا اگر در ايران بود و حداکثر با امکانات موجود در يک دانشگاه استاد ميشد؟ يک پزشک استاد ميتواند در يک محيط خوب با کشفياتی که می کند به جهان خيلی بيشتر خدمت کند تا مثلا در ايران طبابت خالی انجام دهد. علی - تهران

من فکر می کنم اگر امروز بتوان مهاجرت کرد بهتر از فرداست چراکه شايد ۱۰ سال به ما در خارج از وطن سخت بگذرد ولی اميدی هست که بتوان نتيجه زحمتهای علمی که کشيده ايم راببينيم ولی در ايران هيچ اطمينانی نيست که همين وضع موجود نيز حفظ شده باشد مخصوصا برای کسانی که بخواهند با فکر و خلاقيت و صداقت کار کنند و پيشرفت داشته باشند نه با رابطه و پاچه خواری و از اين موارد. علی هاشمی - تهران

در پاسخ به سوال شما می شود کتاب نوشت ولی به عقيده ی من، که از جمله دانشجويان "فراری" اين مملکت هستم، بهتر است سوال را اينطور مطرح کرد: چرا دانشجويان ايرانی به وطن بازگردند؟ علی کاشانی - ونکوور

من پس از ۳۱ سال به ايران برگشتم با دعوت يکی از دانشگاهای ايران ولی بايد عرض کنم که فقط از ۲۰ در صد تجربه علمی و کاری من استفاده شده است در حاليکه هنوز هم در خارج از کشور مفيد هستم. ولی چون ايران را دوست دارم اينجا مانده ام. محمدرضا فصيحی - اراک

بخش قابل توجهی از دانش آموختگان ايرانی بزرگ شده در خانواده ای از طبقه متوسط اجتماعی می باشند. متاسفانه در ايران از اين طبقه زحمت کش هيچ نوع حمايتی نمی شود و به نوعی طبقه ميانی جامعه در حال انقراض است. نسل دوم نمی تواند بنشيند و نابودی خود را نظاره کند. مهاجرت در تمام دوران بشری در نگاه اول برای حفظ بقا بوده است. استانداردهای زندگی به عنوان طبقه متوسط در کشورهای غربی بسيار بالاتر از ايران است. رضا - مونترال

آيا برگشتن منطقی است؟ در کشوری که امنيت شغلی وجود نداره و تحقيقات بيشتر از يک شوخی نيست، برای چی بايد برگردن که برای استخدام ازشون بپرسن کفن مرده چند تکه است و امام کيه! هفته ای چند بار نماز جمعه ميری!و سوالاتی از اين دست و نه سوالاتی که در مورد تخصص شان است. اميدوارم که همه مغز های باز نگشته هرجا که هستن موفق پيروز و سربلند باشند. ايمان - شيراز

مهاجرت هدف نيست بلکه وسيله ای است برای رسيدن به اهداف غير قابل دستيافت در محل زندگی. سرنوشت و خوشبختی مهاجر در گرو تعريف درست از مهاجرت، تعيين اهداف زندگی قبل از تصميم به مهاجرت، و تحقيق کامل در مورد مقصد است. من به عنوان يک مهاجر از زندگی جديد خودم کاملا رضايت دارم ولی اقرار می کنم که افراد زيادی را می شناسم که آمريکا را آن چيزی که انتظار داشتند نديدند و زندگی در آمريکا نيازهای آنها را برآورده نمی کند. در بسياری از اين موارد می توان روشن نبودن هدف، يا تغيير اهداف بعد از مهاجرت را مشکل اصلی دانست. بهرام - آمريکا

دانشجويان نخبه قدرت تطبيق بسيار بالايی با محيط پيرامون خود دارند، بنابراين وقتی برای مدتی در يک کشور پيشرفته (بويژه آمريکا) اقامت می کنند، به خوبی با محيط انطباق پيدا کرده و در زندگی خصوصی و کاری پيشرفت می کنند. تنها در صورتی اين افراد به ايران باز خواهند گشت که کشور ايران، علاوه بر امکانات تحقيقاتی، امکانات رفاهی و امتيازات اجتماعی بسيار فراتر از معمول برای آنان فراهم کند. کيومرث - آتلانتا

عموماً جوانانی که در ايران به دانشگاه راه پيدا می کنند، صاحب افکار آرمانگرايانه ای می شوند که از نظر سنی و اجتماعی کاملاً طبيعی است، ولی متاسفانه درصد قابل توجهی از اين انتظارات در داخل کشور دست يافتی نيستند و بدنبال اين آرمانها، نظرات اونها متوجه بيرون از مرزها ميشه، گفته می شود حدود ۷۰ درصد جوانهای ايرانی، آينده خودشون رو در بيرون از مرزها جستجو می کنند. تا زمانيکه حقوق انسانی در اين سرزمين اينطور پايمال ميشه، طبيعی است که انتظار ديگه ای هم نميشه داشت! امير - مشهد

 
 
اخبار روز
 
 
اين صفحه را برای دوستان خود بفرستيد صفحه بدون عکس
 
 
   
 
BBC Copyright Logo بالا ^^
 
  صفحه نخست|جهان|ايران |افغانستان |تاجيکستان |ورزش |دانش و فن |اقتصاد و بازرگانی |فرهنگ و هنر |ویدیو
روز هفتم |نگاه ژرف |صدای شما |آموزش انگليسی
 
  BBC News >>|BBC Sport >>|BBC Weather >>|BBC World Service >>|BBC Languages >>
 
  راهنما | تماس با ما | اخبار و اطلاعات به زبانهای ديگر | نحوه استفاده از اطلاعات شخصی کاربران